چقدر حرف هست که دوست داشتم اینجا بنویسم، اگر شلوغی این روزها اجازه
میدادند. ولی کلا، نوشتهها برای میلِ به متولد شدن، منتظرِ روزهای شلوغ و بدونِ ذرهای
فراغتاند. این یک قانونِ عجیب و غریب
ولی تقریبا برای اکثر اوقات، صادق هست. احتمالا یکی از بند و تبصرههای قانونِ
مورفی.
ولی دلم نیامد، در شبِ اولین بارانِ چشمگیرِ پاییزی، ابرازِ وجود نکنم
اینجا! چه هوای معرکهای بود امروز، امشب.
بعدانوشت: تا پست را نوشتم و ارسال کردم، طوفان شد! هوای بیجنبه یعنی این!
بعدانوشت 2: بعد یادم افتاد که دعا کنم، باران هیچ جایی آسیب و رنج با خود
نبرد. و اینکه آرزو کنیم بارانِ خوب و برکت را برای همه.
فقط خاطرهبازی و نه چیزی بیشتر...
ما را در سایت فقط خاطرهبازی و نه چیزی بیشتر دنبال می کنید
برچسب : باران پاییزی,باران پاییزی سیروان خسروی,باران پاییزی شعر,باران پاییزی سیروان,باران پاییزی دلم,باران پاییزی متحرک,باران پاییزی راوی,باران پاییزی تهران,باران پاییزی عکس,باران پاییزی جملات, نویسنده : m7thlineg بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 13:49