94/06/11 دیروز یکشنبه بعدازظهر با غزاله گذشت. رفتیم به باغ لوکزامبورگ. او درسهای امتحانش و بیشتر فرانسه را میخواند و من کتابم را Du côté de chez Swann (بعد از چهار پنج سال دورخیز بالاخره شروع کردم). گفته بودم که غزاله برایم عیدی بخرد. فعلا حیرتزدهام. از وقتی کارِ «اجتماع و ادبیات» (؟) د, ...ادامه مطلب
بابیلون برلین (Babylon Berlin) که انگار پرخرجترین سریال تاریخ تلویزیون آلمان (و شاید پرخرجترین سریال غیرانگلیسیزبان) هست و نتفلیکس آن را پخش کرده است یکی از جذابترین سریالهایی است که امسال ت, ...ادامه مطلب
در آخرین ساعتِ بیستوپنجمین روز سال نودوهفت، بالاخره توانستم لپتاپم را باز کنم. چقدر لپتاپ خودِ آدم، جای خودِ آدم، خانهی خودِ آدم، عزیز و دوستداشتنیست. از اولین روزهای سال دوست داشتم در مورد خیل, ...ادامه مطلب
... از این جابهجایی هیچ خوشم نمیآمد چون در پاریس با دختری بودم که در خانهی کوچکی که اجاره کرده بودم میخوابید. همچون کسان دیگری که به عطرِ جنگل یا زمزمهی یک دریاچه نیاز دارند، من به خواب او در کنارم و روزها به همراهی همیشگیاش در اتومبیلم نیاز داشتم. چون هر چقدر هم که عشقی فراموش شود میتواند, ...ادامه مطلب
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">, ...ادامه مطلب
کسانِ دیگری فقط آمده بودند روزنامه بخرند. خیلیها هم بودند که با ما گپی میزدند و من همواره فکر کردهام که حضورشان در سکوی نزدیکترین ایستگاهِ راهآهنِ کوشکِ کوچکشان فقط برای آن بود که هیچ کارِ دیگری جز آن نداشتند که بیایند و چند آدمِ آشنا ببینند. خلاصه این که، آن توقفهای قطارِ کوچک هم صحنهای از ز, ...ادامه مطلب
همین که تنها شدیم و به راهرو پا گذاشتیم آلبرتین به من گفت: «برای چه با من درافتادهاید؟» آیا درشتیام با او برای خودم هم دردناک بود؟ آیا فقط نیرنگی ناخودآگاه نبود که به کار میبردم تا دوستم در برابرِ من ناگزیر از رفتارِ ترسآلود و التماسآمیزی شود که به من امکان دهد از او سوال کنم، و شاید سرانجام بفهمم کدامیک از دو حدسی که از مدتها پیش دربارهاش میزنم درست است؟ هر چه بود با شنیدن آن سوالش ناگهان دستخوشِ خوشحالی کسی شدم که پس از مدتها به هدفی دلخواه دست یافته باشد. * گو اینکه با این گونه تاکید گذاشتن بر سردیِ عواطفم با آلبرتین، به دلیلِ یک وضعیت و یک هدفِ خاص، کاری جز حساستر کردن و تشدیدِ آن تناوبِ دوزمانهای نمیکردم که عشق نزدِ همهی کسانی دارد که بیش از حد به خود شک دارند، و باور نمیتوانند کرد که زنی هرگز دوستشان بدارد، و خود نیز بتوانند او را به راستی دوست بدارند. اینان خود را خوب میشناسند و میدانند که دربارهی زنانی هر چه با هم متفاوتتر، امیدها و دلشورههای یکسانی حس کردهاند، خیالهای یکسانی در سر پرویدهاند، جملههای یکسانی به زبان آوردهاند، و در نتیجه فهم, ...ادامه مطلب
دلم برای تابستان لک زده... برای آن روزهای آفتابی و روشن..., ...ادامه مطلب
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی هرچه باشد . . . خامش منشین خدا را پیش از آن که در اشک غرقه شوم از عشق چیزی بگوی + احمد شاملو ,دوست داشتن از عشق برتر است,دوست داشتن از ته دل,دوست داشتن از راه دور ...ادامه مطلب
وقتی در خانه تنها شدم، با یادآوری اینکه بعدازظهر را با آلبرتین گذرانده بودم و پسفردا با مادام دوگرمانت شام میخوردم، و باید به یک نامهی ژیلبرت پاسخ میدادم، یعنی سه زنی که دوست داشته بودم، با خود گفتم که زندگی اجتماعی آدم، همانند کارگاه یک هنرمند، پر از خرده طرحهای رهاشدهای است که او کوتاهزمانی پنداشته بود بتواند نیازِ خود به عشقی بزرگ را در آنها ثبت کند، اما به فکرم نرسید که گاهی، اگر طرح چندان قدیمی نباشد، میشود دوباره بر آن کار کرد و از آن اثری یکسره متفاوت، و شاید حتا مهمتر از آنی ساخت که در آغاز در نظر بود. + جستجو ـ پروست * چه یلدایی گذشت... , ...ادامه مطلب
بعدازظهرهای پنجشنبه با تمامِ بعدازظهرهای دیگر فرق دارد؛ روشن و نقرهای است و بوی اتفاقهای خوب و دقیقههای خوشبخت را میدهد؛ نرم و گرم و خوابآور است؛ مثلِ نشستن زیرِ کرسی مادربزرگ یا لمدادن به سینههای مهربانِ مادر. روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند؛ شنبه بدترکیب و تلخ و موذی است و شبیه به دخترِ ترشیدهی توباخانم: دراز، لاغر، با چشمهای ریزِ بدجنس. یکشنبه ساده و خر است و برای خودش، الکی، آن وسط میچرخد. دوشنبه شکلِ آقای حشمتالممالک است: متین، موقر، با کت و شلوارِ خاکستری و عصا. سهشنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبزِ رو, ...ادامه مطلب
بهش گفتم... بهم گفت... ,سانسور,سانسوریا,سانسور جومونگ,سانسور والیبال,سانسور های افسانه دونگی,سانسور های سرزمین آهن,سانسور سرزمین آهن,سانسور المپیک,سانسورهای سریال سرزمین آهن,سانسورچی ...ادامه مطلب