خرده طرح‎های رهاشده...

ساخت وبلاگ

وقتی در خانه تنها شدم، با یادآوری این‎که بعدازظهر را با آلبرتین گذرانده بودم و پس‎فردا با مادام دوگرمانت شام می‎خوردم، و باید به یک نامه‎ی ژیلبرت پاسخ می‎دادم، یعنی سه زنی که دوست داشته بودم، با خود گفتم که زندگی اجتماعی آدم، همانند کارگاه یک هنرمند، پر از خرده طرح‎های رهاشده‎ای است که او کوتاه‎زمانی پنداشته بود بتواند نیازِ خود به عشقی بزرگ را در آن‎ها ثبت کند، اما به فکرم نرسید که گاهی، اگر طرح چندان قدیمی نباشد، می‎شود دوباره بر آن کار کرد و از آن اثری یک‎سره متفاوت، و شاید حتا مهم‎تر از آنی ساخت که در آغاز در نظر بود.

+ جستجو ـ پروست

*

چه یلدایی گذشت...


فقط خاطره‎بازی و نه چیزی بیشتر...
ما را در سایت فقط خاطره‎بازی و نه چیزی بیشتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m7thlineg بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 15:31