94/06/11 دیروز یکشنبه بعدازظهر با غزاله گذشت. رفتیم به باغ لوکزامبورگ. او درسهای امتحانش و بیشتر فرانسه را میخواند و من کتابم را Du côté de chez Swann (بعد از چهار پنج سال دورخیز بالاخره شروع کردم). گفته بودم که غزاله برایم عیدی بخرد. فعلا حیرتزدهام. از وقتی کارِ «اجتماع و ادبیات» (؟) د, ...ادامه مطلب
بهش گفتم... بهم گفت... ,سانسور,سانسوریا,سانسور جومونگ,سانسور والیبال,سانسور های افسانه دونگی,سانسور های سرزمین آهن,سانسور سرزمین آهن,سانسور المپیک,سانسورهای سریال سرزمین آهن,سانسورچی ...ادامه مطلب