94/06/11 دیروز یکشنبه بعدازظهر با غزاله گذشت. رفتیم به باغ لوکزامبورگ. او درسهای امتحانش و بیشتر فرانسه را میخواند و من کتابم را Du côté de chez Swann (بعد از چهار پنج سال دورخیز بالاخره شروع کردم). گفته بودم که غزاله برایم عیدی بخرد. فعلا حیرتزدهام. از وقتی کارِ «اجتماع و ادبیات» (؟) د, ...ادامه مطلب
سرانجام آوناریوس سکوت را شکست: ـ خب، بگذریم، این روزها چه مینویسی؟ ـ گفتنش غیرممکن است. ـ حیف شد. ـ اصلا حیف نیست . خیلی هم خوب است. عصر کنونی بر روی هر چیزی که تابهحال نوشته شده چنگ میاندازد ت, ...ادامه مطلب
در جریان کودتای ۱۹۷۳، رهبران جدید ارتش شیلی که تعداد زیادی زندانی سیاسی روی دستشان مانده بود، ایدهای به ذهنشان خطور کرد که لابد فکر بکری به نظر رسیده است: چطور است استادیوم ملی، بزرگترین محوطهی و, ...ادامه مطلب
این دنیای جدید در آثار نعمتالله، باحضور هیچکاکگونهی خودش در آغاز وضعیت سفید شکل میگیرد. جاییکه امیرمحمد گلکار (یونس غزالی)، سر جلسهی امتحان به فکر فرورفته و نعمتالله که نقش معلمش را بازی میکن, ...ادامه مطلب
یک نگاه به وضعیت عملی امور و سیر رویدادها در یک منطقه از کشور روسیه، کافیست تا هرگونه شکی دربارهی نادرستی نظریهی اخیر تبدیل به یقین گردد، نظریهای که بنابر آن، ارعابِ دهههای دوم و سومِ این سده, ...ادامه مطلب
از لحاظ سیاسی ضعفِ این استدلال همواره این بوده: کسانی که بد را مقابلِ بدتر انتخاب میکنند به سرعتِ تمام فراموش میکنند که بد را انتخاب کردهاند. چون بدی رایش سوم سرانجام چنان ابعادی هیولایی یافت که ه, ...ادامه مطلب
همهی ما از سر فرصتطلبی و ترس در تداوم یافتنِ این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستنِ چمدانهایمان، با ادامهدادن به خریدمان، با کارکردن روی زمینمان، با تظاهرکردن به اینکه اتفاقی نیفتاده و با این فکر, ...ادامه مطلب
اغلب پیش میآمد که تونی برای دیدنِ آشنایانِ شهری خود به لب دریا یا به باغ مهمانسرا میرفت، یا آنکه به مجالسِ رقص یا قایقرانی دعوت میشد. در چنین مواقعی مورتن «روی سنگها» مینشست. این «سنگها», ...ادامه مطلب
ولی او کسی بود که هر چه میخواست، دیگران هم آن را میخواستند؛ اگر او خون میخواست، مردم نیز خون میخواستند؛ اگر آب میخواست، مردم نیز آب میخواستند؛ و اگر او هیچ چیز نمیخواست، مردم هیچچیز نمیخو, ...ادامه مطلب
شاهرخ مسکوب سیوپنج سال پیش نوشته بود «چقدر زنده بودن شرمآور است.». حسِ حالای خیلی از ماها. به دلیلی مشابه. * هوشنگ ابتهاج – مثنوی مرثیه, ...ادامه مطلب
سرخپوستان از تکرارِ هجاها و کلمات برای ساختنِ صفات عالی استفاده میکنند. در زبانهای بومی و لااقل در گواتمالا، هیچ صفتِ عالیای وجود ندارد. آنها با گفتنِ «سفید، سفید، سفید» مرادشان «بسیار سفید», ...ادامه مطلب
مرد طاس بازی را شروع میکند. راه میافتیم. از پشت زمین دوم تنیس میرویم به طرف ساحل کارون. ساحل، سنگی است و بلند. آب، آرام تن میکشد به صخرههای ساحل و رو هم میغلتد. مینشینیم رو یکی از نیمکتها., ...ادامه مطلب
زخمیها که روزبهروز بیشتر میشدند، در کوچه و خیابان ولو بودند. همه پاره پلاس تنشان بود. برایشان اعانه جمع میکردند. «روز»های گوناگونی به راه میانداختند، «روز» این، «روز» آن، «روز»هایی که بیشت, ...ادامه مطلب
خواستم اینجا در مورد شب یک، شب دوی بهمن فرسی بنویسم. در موردِ یکی از قدرنادیدهترین و مهجورترین شاهکارهای ادبیات فارسی. در مورد نویسندهای که چند سالی از دههی سی زندگیاش را برای نوشتنِ این کتاب گ, ...ادامه مطلب
خانه اوایل اینجا بود. جایی در این کوچه. سابقاً محلهی سینهپایینی. پشت باغ سنبلستان. حالا حتماً اسمش عوض شده است. «ببینم آقای راننده، این کوچهای که جلوی باغ همایون بود اسمش چیست؟». والله نمیدانم. سابقاً به اینجا، یعنی به محلهی اطراف باغ همایون میگفتند بیدآباد و سینهپایینی. این خیابان این طرف را میبینید؟ این را ده پانزدهسالی است کشیدهاند. میرسد به میدان کهنه و آخر بازار. حالا توریستها راحت میتوانند بروند به مسجد جمعه. «بله، میدانم.». میدانم که این خیابان به کجا میرود. میدانم که چند سال است آن را کشیدهاند. خانهی خانم منور. این خیابان سراسر خانه بود. وقتی که ما اسبابکشی کردیم هنوز خراب نکرده بودند. مجبور بودم از زیر بازارچه به مدرسه بروم. یک روز عملهها را دیدم. و کلنگها را. آینهکاریهایی که به ضرب تیشه خرد میشد. گچبریهایی که تکه پارههایش هنوز گل و بته داشت. درهای چوبی و شیشههای رنگی. خانم منور میگفت خانهاش در قیاس با خانههایی که خراب میشد مفت نمیارزد. راست میگفت. خانهی خانم منور خیلی قدیمی نبود. تازه اتاق آیینهکاری نداشت. از هشتی بزرگ که وارد میشدم صدای در چوبی در دالان میپیچید. حیاط دو سه پله پایینتر از دالان بود. باغچهای داشت پر از گل یاس و لالهعباسی. حوضی عمیق داشت انباشته از آب سبز و علف. تیرگی آب پناه ماهیهایی میشد که کلاغها در کمین , ...ادامه مطلب